یهروز یه پسر ایرونی عاشق یه دختر میشه
چند بار هم باهاش حرف میزنه و بعد از کلی بد بختی خانوادشو راضی میکنه برن خواستگاری براش
پدر دختر از پسر میپرسه = خوب آقا پسر شما چی کاریید؟
...
پسر میگه = من کارگرم
پدر میگه = چقدر در ماه حقوق دارین؟
پسر میگه = ماهی ۶۰۰ البته با اضافه کار بیشتر میشه
پدر باز هم میگه = شما خونه یا ماشین هم دارین؟
پسر میگه = نه خونه که نه ،، ماشین هم با این حقوق چند سال دیگه میتونم بخرم
پدر دختر میگه = خوب شما که با این حقوق نمیتونی یه خونه بخری چطور میتونی دختر منو خوش بخت کنی؟
پسر هم سکوت میکنه و بعد از مراسم که غرورش بد جوری شکسته بود به خودش میگه = من که با این درامدم توی پیری میتونم یه خونه بخرم تازه اگه نرخ خونه ثابت بمونه ، با این درامد فقط میتونم خرج خودمو در بیارم پس دیگه دوره ازدواج باید خط بکشم چون اگه دلمم بخواد پولی ندارم
این جوک خندهدار نبود نه؟
خیلی وقته که واقعیتهای پسرای ایرونی گریه داره
پ.ن : درد و بدبختی منم همینه، بیایید برای خوشبختی همه دعا کنیم